جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

این وبلاگ گروهی سعی میکنه کمکی باشه برای کسانی که مسیر علم و تحصیل را انتخاب کردن و قصد دارن از این طریق دین خود را به انقلاب و شهدا ادا کنن.
...............................................
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.

سال تحصیلی جدید

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ق.ظ


سال تحصیلی جدید آغاز می‌ شود و صدها هزار  نفر از دبیرستان وارد دانشگاه می‌شوند و هزاران نفر نیز از مقاطع پایین تر به مقاطع بالاتر ارتقا یافته اند. تازه واردها هنوز خیلی به آداب دانشگاه آگاهی ندارند و در کلاس بعضا حرکاتی از خود نشان می‌ دهند که باعث خنده دیگران شده و از این طریق آنها به تدریج یاد می‌ گیرند که چطور رفتار کنند. برخی از رفتارهای مناسب را نیز ممکن است هرگز یاد نگیرند و فارغ التحصیل شوند.

اکثریت قاطع دانشجویان در انتخاب گزینه اول خود موفق نشده و در رشته‌ یا محلی قبول شده اند که به زعم خود پایین تر از آن چیزی است که خود را مستحق می‌ دانند. مرتب این سخنان در مغز دانشجویان جولان می‌ کند و یا بین آنها رد و بدل می‌ شود: من استحقاق بیشتری داشتم! یه کمی هول کردم!  بد شناسی آوردم! همیشه زندگی من گنده! همه اش تقصیر این …! و از این قبیل حرفها و لعن و نفرین ها. این وضعیت وقتی وخیم می شود که دانشجو لاپوشانی کرده و رشته یا دانشگاه دیگری را عنوان می‌ کند و یا پدر و مادرش به غلط جور دیگری به دیگران وانمود می کنند.

این دغدغه ها و پریشانی ها در ابتدای کار قدری عادی است ولی اگر ادامه پیدا کند و یا مزمن شود خطرناک خواهد بود. تا چند وقت باید درگیر این اوهام بود. تا کی باید افسوس گذشته را خورد. چه مدت باید غمناک بود و غم خورد که چرا فلان جا قبول نشده ام و اگر آنجا قبول می شدم چی می شد. چقدر باید این خزعبلات را به هم ببافیم و خودمان را سرگرم آن ها کنیم.

قدیم ها داستانی را برای ما تعریف می کردند که پدر سخت گیری بود که هر روز پسرش را نهیب می داد و تهدید می کرد که اگر کوزه را بشکنی چنین و چنان می کنم و از خانه بیرونت می اندازم و کله ات را شقه می کنم و هر روز از این خط و نشان ها برای پسر می کشید. تا این که روزی از اتفاق کوزه شکست. تمام وجود پسر را ترس گرفت که پدر چنین و چنان خواهد کرد. پسر وقتی با ترس و لرز نزد پدر آمد و خبر شکستن کوزه را به وی داد، پدر تنبیهی نکرد و مجازاتی روا نداشت. گفتند این همه تهدید و توبیخ کردی و حالا که کوزه شکسته کاری انجام نمی دهی. گفت همه این تهدید و توبیخ ها برای این بود که کوزه نشکند؛ حالا که کوزه شکسته مجازات کردن چه سود.

دغدغه قبولی در رشته و دانشگاه مورد نظر باید قبل از آزمون کنکور باشد نه بعد از آن. بعد از کنکور کار از کار گذشته و آب ریخته را دیگر نمی شود جمع کرد. دغدغه ها قبل از شرکت در کنکور با دغدغه ها بعد از آن نباید یکسان باشد. قبل از کنکور باید دنبال حداکثر بود و تلاش کرد که در بهترین رشته و دانشگاه قبول شد و بعد از آن باید از فرصت به دست آمده استفاده کرد و در تحصیل موفق گشت. کسانی که غم گذشته را دارند و اسیر آن اند، نمی توانند غم آینده را داشته باشند و در تحصیل و زندگی خود موفق گردند.

بخشی از این نگرانی ها ناشی از دیگران است. ژست ها و خالی بندهای ما قبل از کنکور توقعات دیگران از ما را افزایش داده است و یا پدر و مادرمان به دیگران در مورد ما حرف های زیادی زده اند و توقع افراد را زیاد کرده اند. مادری که قبل از شرکت در کنکور فرزندش را دکتر یا مهندس یا وکیل صدا می زند، آرزوها و آمالش را مطرح می کند اما ما که قدری دنیا دیده تر هستیم می دانیم که ظرفیت این رشته ها محدود است و متقاضی زیاد و امکان موفقیت همه غیر ممکن و ده ها عامل دیگر که می تواند فرد را در نیل به هدفش ناکام گذارد. پس نباید این تعبیرها را بیان کرد یا این تلقی ها را ایجاد نمود ولی اگر هم ایجاد شد، نباید اسیر آن گشت. افراد فهیم خود می دانند که ظرفیت ها محدود و شرکت کنندگان زیاد و کوچکترین اشتباه یا استرس می تواند در نتیجه مؤثر باشد؛ آنها عجولانه در مورد توانایی و شخصیت شما قضاوت نخواهند کرد و افراد غیر فهیم را هم که نمی شود به راحتی تفهیم کرد.

بخش دیگری از نگرانی ها در مورد پایین بودن سطح دانش دانشگاهی است که فرد در آن قبول شده است. تقریبا همه پیش زمینه ای در مورد دانشگاه و دانشکده محل تحصیل خود دارند که معلوم نیست چقدر با واقعیت همراه است ولی این پیش زمینه ممکن است آنقدر قوی و تأثیر گذار باشد که هرگز مطابق با واقع اصلاح نشود. نمی توان انکار کرد که دانشگاه ها دارای مراتب گوناگونی هستند و همه سعی دارند که به بهترین دانشگاه ها راه یابند. ولی باید پذیرفت که این دانشگاه ها ظرفیت محدودی دارند و نمی توانند همه را در خود جای دهند. دیگران که نتوانسته اند به این دانشگاه ها راه یابند، نمی توانند متوقف شوند. می گویند که دانشگاه هاروارد رتبه برتر دانشگاهی دنیا را دارد؛ آیا این بدین معنا است که میلون ها دانشجوی دیگر در سراسر جهان هیچ توفیقی نداشته اند؟ همه دانشگاه های  دیگر در انجام وظایف خود ناکام مانده اند؟

یکی از دلایلی که دانشگاهی معروف می شود، موفقیت آن در جذب دانشجویان مستعد، توانا و با انگیزه است. این دانشجویان موتور آن دانشگاه محسوب می شوند و دانشگاه را به پیش می رانند. آنها هستند که با انگیزه شبانه روز مطالعه می کنند، تحقیق می کنند، مقاله می نویسند، و اوقات خود را صرف تحصیل علم و دانش می کنند و از لذایذ دنیوی خود را محروم می سازنند. آیا شما که در یک دانشگاه پایین تری از جهت رتبه دانشگاهی قبول شده اید، به اندازه دانشجویان دانشگاه بالاتر درس می خوانید، پژوهش می کنید، وقت برای تحصیل می گذارید، از لذایذ دنیوی خود را محروم می کنید و سپس حسرت آنها را می کشید. چطور ممکنه که شما یک سوم یا یک پنچم آنها درس بخوانید و انتظار موفقیتی برابر آنها داشته باشید. اصلا فرض کنید در دانشگاه مورد نظرتان قبول شده اید، آیا با این مقدار درس خواندن آنجا می توانستید دوام بیاورید یا تا حالا اخراج شده بودید. خدا را شکر که حداقل دانشجو هستید و فردا به هر ترتیب فارغ التحصیل می شوید  و مدرکی دستتان را گرفته است.

برخی از دانشجویان تا دمادم صبح به گپ زدن و علیه این و آن صحبت کردن اوقات خودشان را ضایع می کنند و صبح با چشم های باد کرده و چهره های خسته با کلی تأخیر به کلاس می روند و هر چه فحش دارند نصیب استادها –عیاذ بالله- و دانشکده و دانشگاه می کنند که این دیگر چه جهنم دره ای آنها قبول شده اند، و استادهایی بی سواد تر از اینها در دنیا نیست! و از این قبیل حرفهایی صد من یه غاز که خودشون را با آنها سرگرم می کنند و این نفس های سرد و ناامید کننده را مانند یک بیماری مسری به کلاس و سپس به کل تنه دانشکده و دانشگاه منتقل می کنند. این انصاف است؟ یه دانشجو توی دانشگاه شریف یا دانشگاه تهران شب و روز جان می کند تا در کارش موفق بشود و این آقا یا خانم تا اخر ترم کتابش را باز نمی کند که ببیند که بلاخره این استاد که هزار بار تا حالا گفته که بیسواده در آن کتاب چی نشوته. همه اش غرغر می کنه تا کارهای خودشون را توجیه کنند.

دانشگاه مانند یک وسیله نقلیه است که ممکن است یکی از دیگری کندتر باشد یا توی راه مشکل مکانیکی پیدا کند و یا شما را در راه اذیت کند. نه بدون رانندگی می توان به مقصد رسید و نه از وسیله نقلیه باید انتظار داشت که مقصد را تعیین کند. اگر مقصدتان را به درستی انتخاب کرده باشید و به سوی مقصدتان برانید، دانشگاه دیر یا زود شما را به مقصدتان می رساند. اما اگر انتظار داشته باشید که وسیله نقلیه مقصد شما را تعیین کند و بدون کوشش و تلاش شما را به آنجا برساند، سخت در اشتباهید. دانشگاه حداکثر می تواند به شما مدرک دهد آن هم در صورتی که در حد متعارف تلاش و کوشش کنید که درس ها پاس شود. دانشگاه نمی تواند شما را فردی باسواد، پژوهشگر و مفید به حال جامعه تحویل دهد. این شما هستید که باید برای رسیدن به مقصد خود از این وسیله نقلیه کمک بگیرید. لعن و نفرین به این وسیله نقلیه کمکی نخواهد کرد چنانکه افسوس به کسانی که با سرعت زیاد از بغل شما رد می شوند نیز فایده ای ندارد. باید پذیرفت که وسایل نقلیه با هم متفاوت اند و باید قبول کرد که برای همه امکان سوار شدن به آخرین مدل وجود ندارد. واقعیت را قبول کنید و از سفر خود لذت ببرید.

اگر شما مقصد را به درستی انتخاب کنید و در رسیدن به آن کوتاهی نکنید و از کوشش و تلاش دست نکشید، دانشگاه می تواند شما را به هدفتان برساند هر چند آن دانشگاه در جایگاه اول قرار نداشته باشد. موفقیت در تلاش و کوشش است. باید از گذشته رها شد تا آینده را دریافت. در هیچ دانشگاهی – حتی هاروارد – جایی برای افراد تنبل، کاهل و بی انگیزه نیست. باور کنید هیچ قرصی یا کپسولی وجود ندارد که جنابعالی/سرکار میل فرمایید و فردا دانشمند شوید. پس بجای فکر در مورد این که کجا قبول شده اید و افسوس بخورید و زانوی غم بغل کنید، و بجای این که پشت سر اساتید خود صفحه بگذارید و بد بگویید و خودتان را از اندیشه و سواد آنها محروم کنید، این را آویزه گوش اتان قراردهید که این حرفها فردا که وارد زندگی شدید خریدار ندارد. به اندازه یک دانشجوی هاروارد یا شریف زحمت بکشید و بعد غر بزنید.

بلاخره این سخن را با حکایتی دیگر از گلستان سعدی پایان می برم: یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم: «از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه ای بگزارد، چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.»  گفت: «جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.»

منبع: دکتر غلامحسین شیروی/http://dr.shiravi.com/
  • دانشجوی ستاره دار

نظرات  (۱)

سلام ممنون از مطالب زیبایتان ای کاش تدبیری می اندیشیدیم که چنین مطالبی در اختیار دانش اموزان و دانشجویان قرار گیرد.
پاسخ:
 سلام دکتر
ممنون
خیلی خوب بود. چون شما دستور میدین من پرینت میگیرم از این مطلب حداقل و میزنم تو خوابگاه.
باید به قول شما بازدیدکننده های وبلاگ رو بیشتر کنیم
ممنون واسه همه چی
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی