«علم در حال پیشرفت است و بدون پیشرفت معنی ندارد. در عین حال، علم زبان خاص خود را دارد. بنابراین زبان علم باید زایا و با این همه پیشرفت همگام باشد. زمانی علم به معنای مدرن آن می تواند در ایران ریشه بدواند که فارسی ما زبان علم هم بشود.
علم و توسعه علمی در خلاء اتفاق نمیافتد؛ بلکه احتیاج به یک محیط زبانی دارد که همان گونه پویا و زایا باشد که خود علم و فرایند ان است. به خصوص در دوران اخیر که اقتصاد کشورها دانش- پایه است، درک نیاز به یک زبان زایا و پویا اهمیت ویژه ای دارد.
معمولا گفته می شود که زبان وسیلهای است برای بیان مفاهیم علمی و برای تفکر، که این سرمنشاء بسیاری انحرافها در برنامه ریزی توسعه علمی است. وقتی زبان را وسیله تلقی کنیم، در ذهنمان مصداقی نظیر "خودرو" که وسیله جابجایی است و یا "مداد" که وسیله ای است برای نوشتن، تداعی می شود. اما زبان تنها وسیله نیست. زبان نقشی پویا در فرهنگ جامعه دارد و در تفکر فردی و اجتماعی تاثیر می گذارد.
حدود دویست سال است که بحث ارتباط زبان و تفکر در اروپا مطرح است. این بحث با اثر هردر (Herder) به نام "درباره منشا زبان" آغاز شد. بنا به نظر هردر، زبان، به عنوان یک نظام، که متعلق به یک قوم است، به جهان بینی افراد ان قوم شکل می دهد؛ زبان تنها وسیله نیست بلکه مخزن و صورت تفکر است. مخزن به این معنا که تجربه و دانش نسل های زیادی در زبان جمع می شود و با آن، از طریق آموزش به نسل های بعد منتقل می شود. هردر می گوید:"زبان صورت علم است و تفکر نه فقط با آن بلکه بر مبنای آن صورت می گیرد."
مثالی می زنم از ارتباط زبان و تفکر در سطح تکامل جامعه. مشاهده می شود کشورهای هندوستان و ژاپن در صد سال اخیر رشد علمی مطلوبی داشته اند. ژاپنی ها خیلی زود شروع به ترجمه اصطلاحات علمی به زبان خود کردند و زبان بومی خود را زبان علم هم کردند. حتی تا آن حد پیش رفتند که الفاظی مثل الکترون و پروتون را به زبان خود ترجمه کردند. اما هندیها نه. هندیها زبان انگلیسی را به عنوان زبان علمی و اداری خود پذیرفتند. هندیها در رشد و تکامل اجتماعی خود به مشکل برخوردند، یعنی در 30 یا 40 سال اخیر متوجه شدند که انتخاب زبان انگلیسی به عنوان زبان علمی و اداری مانع رشد و توسعه همه جانبه آنها شده است. به همین دلیل از حدود 1965 هندی ها شروع به ایجاد یا تاسیس مراکزی کردند که به بررسی زبان علم و انتخاب واژه های هندی برای اصطلاحات علمی انگلیسی بپردازند.
علت ان که ما در پی کسب علم روز هستیم بی آن که وارد مرحله خلاقیت علمی بشویم و همواره مصرف کننده علم باقی میمانیم این است که به عمق علم راه نمییابیم، یعنی مشکل زبان، مشکل کلمات و واژه های علمی موجب میشود که هیچ گاه نتوانیم به عمق علم برسیم و مرحلهای را که خلاقیت در آن شروع می شود درک کنیم. از طرف دیگر دیگرانی را که علم تولید میکنند و واژه های ان را میسازند برتر از خود میدانیم و دانسته و نادانسته نوعی احساس حقارت در ما ایجاد میشود. در مقام کاربر زبان- معلم ، دانشجو، متخصص یا فرد شاغل در یک کارخانه- توجه داشته باشیم که آن چه به دیگران منتقل میکنیم با نظر به فرهنگ خودی و به زبان خودمان باشد.
به نظر میرسد که برای یادگیری علوم و فناوریهای جدید مجبوریم یک زبان پیش رفته جدید را یاد بگیریم ولی یاد گرفتن یک زبان به معنای این نیست که فقط با بعضی الفاظ آن آشنا شویم و سعی کنیم این الفاظ را در زبان روزمره به کار ببریم و فخر فروشی کنیم.
علی الاصول وقتی زبان اماج تهاجم قرار میگیرد، ابتدا واژگان زیر ضربه قرار میگیرند. اگر اجازه دهیم در زبان ما تعداد زیادی واژه عوض شود آن گاه این فشار به لایه های دیگر زبان هم منتقل میشود و لایههای دستوری صرف و نحو و حتی آواشناسی زبان عوض میشود.»
مجله نشر دانش، شماره 4، 1374