جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

قال امام العلى(ع): العلم سلطان من وجده صال به و من لم یجده صیل علیه. علم قدرت است هرکس آن را بیابد غلبه پیدا خواهد کرد و هر کس به آن دست نیابد بر او غلبه خواهند کرد. مطالب وبلاگ را در تلگرام دنبال کنید: https://telegram.me/jahadgaraneelm

جهاد علمی

این وبلاگ گروهی سعی میکنه کمکی باشه برای کسانی که مسیر علم و تحصیل را انتخاب کردن و قصد دارن از این طریق دین خود را به انقلاب و شهدا ادا کنن.
...............................................
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.

۴ مطلب توسط «سرباز گمنام» ثبت شده است

۱۳
آذر

پیشرفت علمی کشور از دغدغه‌های اصلی رهبر بوده است.جامعه‌ی علمی و دانشگاهی کشور مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر جنبش نرم‌افزاری، اقتدار علمی، تولید علم، چرخه علمی، استقلال علمی، جهاد علمی و...را به‌کرات و به‌خصوص در ۱۲ سال اخیر از ایشان شنیده‌اند.در دیدار امسال رهبر انقلاب اسلامی با جامعه‌ی دانشگاهی کشور، ایشان باز هم به این موضوع تأکید کردند که اقتدار سیاسی و اقتصاد ایران نیاز به حفظ و تقویت «گفتمان علمی، گفتمان پیشرفت علمی و گفتمان پیشرفت عمومی کشور» در دانشگاه‌ها دارد. ایشان بارها مواضع خود را درباره تبیین جهت گیری فعالیت های علمی دانشجویی بیان نموده اند که اهم این موارد عبارتند از:

·         درگیر شدن همه ظرفیت دانشگاهی در بحث پیشرفت علم: « بخش مهمی از ظرفیت دانشگاهی کشور ما هنوز درگیر پیشرفت علمی نیستند. همه‌ی ظرفیت دانشگاهی باید درگیر بحث پیشرفت علم بشود. دانشگاه‌های گوناگون، اساتید در همه جا، دانشجوها - بخصوص دانشجوهای نخبه و خوشفکر که در بینشان نابغه هم پیدا میشوند - همه باید درگیر پیشرفت علم باشند.» 2/6/1390

·         تولید علم و لزوم تلاش برای عبور از مرزهای دانش: « خوشبختانه من مى‌بینم در دانشگاه‌ها تولید علم و لزوم عبور از مرزهاى دانش به یک گفتمان عمومى تبدیل شده. این خیلى براى من خرسند کننده و نویدبخش است. باید اجرائى کنید. این پیشنهادهائى که این عزیزان من در زمینه‌هاى دانش و تحقیق و پژوهش و ایجاد مراکز و نخبه‌پرورى و ارتباطات و غیره گفتند، همه در جهت همین مسئله‌ى تولید علم است. این بسیار باارزش است. این راه را باید دنبال کرد.» بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان 27/ 2/ 1388

·         معطوف شدن تولید مقالات علمی به نیازهای کشور: « باید جوری باشد که مقالات علمی ما متوجه به نیازهای کشور باشد. اینجا یک آماری را از مقالات علمی در زمینه‌ی بهداشت و سلامت دادند. در کل مسائل علمی کشور، مقالاتی که نوشته میشود، نود درصد آنها باید ناظر باشد به مسائل داخلی کشور و نیازهای کشور. نود درصد پایان‌نامه‌ها باید متوجه به حل مشکلات کشور باشد. »2/6/1390

·         استفاده از راه های میان بر برای شتاب بیشتر در مسیر علم آموزی و خط شکنی در مرزهای علم و دانش: « امروز سرعت پیشرفت ما خوب است؛ اما با توجه به عقب‌ماندگى‌هاى گذشته که کشور ما دارد، هر چه سرعت‌مان بیشتر باشد باز هم زیادى نیست. ما باید خیلى پیش برویم؛ از راههاى میان‌بر استفاده کنیم؛ از شتابِ فراوان بهره ببریم؛ ما باید در همه‌ى علوم تولید داشته باشیم.»، «البته منظورم فقط هم علوم طبیعى نیست؛ اهمیت علوم انسانى کمتر از آن نیست: جامعه‌شناسى، روانشناسى، فلسفه. نظریه‌هاى جامعه‌شناسى غرب، مثل قرآن براى بعضى‌ها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعه‌شناس این جورى گفته؛ این دیگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکر کنید؛ نظریه‌پردازى کنید؛ از موجودى این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزى بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله‌ى کارهائى است که جزو الزامات حتمى پیشرفت است»؛ « ما یک نکته را باید بگوییم: خط‌شکنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در کشور ما، جدى نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههاى میانبر را پیدا کنند؛ راههاى کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایى که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکى پس از دیگرى کشف بکند. ما میخواهیم راههاى کشف نشده را کشف بکنیم. اینى که میتوانیم فلان ابزارِ فناورى را، فرض کنید سانتریفیوژرا براى کار هسته‏اى، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهره‏بردارى کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگى است که بدون کمک دیگران توانسته‏ایم انجام بدهیم و نسلهاى جدید آن را تولید کنیم، در این شکى نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجام شده و راه رفته‏اى است که دیگران رفته‏اند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم – بنا نبود این فناورى و این دانش به کشورى مثل کشور ما و ملت ما داده بشود – جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانسته‏اند با پیگیرى و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشى است؛ اما من میگویم در زمینه‏ى علم و فناورى، آن کارى را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجهه‏ى همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طورى است که ما خط مقدم علم را شکسته‏ایم و یک قدم به جلو برداشته‏ایم. آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدمهاى جدید، مستلزم پیمودن راههاى رفته‏شده و طى‏شده‏ى به وسیله‏ى دیگران است؛ در این شکى نیست. اما هیچ‏وقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو براى یافتن راههاى میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم.» بیانات در دیدار استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه‌ها 13/7/1385

·         لزوم توجه به رابطه سود و زیان در واردات و صادرات علم: «رابطه‌ى بین کشورها در زمینه‌ى علم باید رابطه‌ى صادرات و واردات باشد؛ یعنى در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانى‌که در باب مسائل اقتصادى و بازرگانى، اگر کشورى وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفى میشود و احساس غبن میکند، در زمینه‌ى علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبى ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد میکنید – یا بیشتر – صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزه‌خوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست. علم را بگیرید، طلب کنید، از دیگران فرا بگیرید؛ اما شما هم تولید کنید و به دیگران بدهید. مواظب باشید تراز بازرگانى شما در این جا هم منفى نباشد. متأسفانه در این یکى دو قرن شکوفائى علم در دنیا، تراز ما تراز منفى بوده».

·         پرهیز از غرب محوری: « از بیراهه‌ها باید ترسید. گاهى اوقات یک چیزها و راه‌هائى را براى پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونه‌اش را گفتم؛ مثل پیشرفتهاى دوره‌ى پهلوى که حقیقتاً بعضى‌اش توقف و بعضى‌اش پسرفت و سقوط بود – که حالا جاى تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست – آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربى‌ها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجه‌اش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوى مشاهده شد.» بیانات در دیدار دانشجویان 7/7/1387

·         پرهیز از یأس و نا امیدی و اطمینان و اعتماد به توانایی بومی: «یک نمونه‌ى دیگر از این بیراهه‌ها، نمونه‌هائى است که گاهى ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونه‌ى دوم، اسمى از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانى و اسلامى هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفى نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدىِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشته‌داران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنى نگاهى که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطه‌ى والا و دست‌نیافتنى است، اسمش را هم میگذارند واقع‌بینى! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمى اینقدر جلویند، در زمینه‌هاى گوناگون این همه پیشرفت کرده‌اند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانى، در زمینه‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریه‌ى نو، ابتکارى ارائه داده‌اند؛ ما کِى میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنى یک چنین روحیه‌اى در آنها وجود دارد. بارها در طول این سى سال، بنده خودم با افرادى از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است»

·         لزوم استقلال در تعیین راه کار های علمی با مجاهدت علمی جوانانه و پیگیر و عدم اعتماد به نسخه های غربی و شرقی آن:«مسیرِ پیشرفت، مسیر غربى نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‌ى اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائى که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روى ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشورى خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستى مسیرِ مشخصِ ایرانى – اسلامى خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب. راه حلى که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائى و راهبرد کلى به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهى است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریه‌سازى باشید. الگو گرفتن بى قید و شرط از نظریه‌پردازهاى غربى و شیوه‌ى ترجمه‌گرائى را غلط و خطرناک بدانید. » بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 14/2/1387

منبع : porsemani.ir

  • سرباز گمنام
۱۵
آبان

 

1-     بازنگری هدف و انگیزه تحصیل

اقدام به هر کاری نیازمند داشتن هدف و انگیزة کافی است که با توجه به نیازها و علاقمندی های افراد در ذهن ترسیم و برای رسیدن به آن فعالیت آغاز می شود.اهمیت هدف و میزان انگیزه در ارادة فرد، مؤثر بوده و شور و نشاط هر کس متناسب با آن تنظیم می گردد.

آنگاه که هدفی مقدس و مهم در نظر است و ضرورت رسیدن به آن و بهره مندی از مزایایش فرد را بر می انگیزد تا به سوی آن حرکت کند نشاط لازم به وجود آمده و مشکلات عدیده نیز ایجاد خستگی و بی نشاطی نخواهد کرد.

دانشجویی که آگاهانه دانشگاه را برگزیده و با انگیزة رسیدن به درجات عالی علمی و مراحل رشد اخلاقی تحصیل را آغاز می کند و طبیعتاً می داند که رسیدن به چنین مقصودی مستلزم صرف وقت فراوان در طول سالهای متمادی و بذل جهد و تلاش شبانه روزی و نیازمند پشت سرگذاردن موانع مادی و معنوی فراوان می باشد و توجه دارد که این راه، راهی نیست که با کاهلی و تن پروری و رفاه طی شود و خلاصه برای کسی که می داند برای رسیدن به هدف باید یک عمر تلاش کرد داشتن نشاط امری طبیعی به نظر می رسد.

برای کسانی که احساس می کنند نشاط و جدیت خویش را از دست داده و رغبت چندانی به کار و تلاش ندارند نیز تجدید نظر در هدف و انگیزه، امری ضروری است تا اگر هدف نامشخص است مشخص شود، اگر زاویه ای از آن گنگ و مبهم است روشن شود و یا اگر هدف مشخص شده در دانشگاه محقق نمی شود فکر جدید شود و ....

2-      برنامه ریزی متنوع و متناسب

برنامه ریزی آموزشی با حفظ اصول علمی یکی از مهمترین ارکان نظامهای آموزشی است که بدون آن رسیدن به نتایج مطلوب نا ممکن بوده و پیدایش هرج و مرج و سر درگمی محصلان بدیهی به نظر می رسد. یک برنامه ریزی آموزشی تأثیر گذار شرائط متعددی دارد که داشتن تنوع از مهمترین آنها است، اصولاً طبع بشر با یکدستی که نوعی سکون به حساب می اید سازگار نبوده و متنوع بودن کارها برایش خوشایند و در ایجاد رغبت و نشاط مؤثر می باشد.

متناسب بودن برنامه با توجه به شرائط عمومی افراد و نیز ویژگی های هر فرد نیز از مختصات یک برنامه ریزی کامل به شمار می اید.برای آنکه دانشجویان، نشاط لازم را در امر تحصیل پیدا نمایند شایسته است با رعایت تناسب تلاش کنند. اموری از قبیل اختلاف موضوع و مباحث دروس، ورزش، تفریح، مکانهای جدید، روشهای نو، اساتید متعدد، امور ادبی و هنری ، حفظ ایات و اشعار، تحقیقات گروهی و فردی ، و ... را در برنامه ریزی های خود لحاظ کرده و از این طریق همیشه با طراوت و شاداب و همراه با نشاط لازم در جلسات درس حاضر شده و تکالیف تحصیلی خود را به انجام رسانند.

3-      ارزیابی برنامه هفتگی و حرکت به سوی گزینش بهتر

برنامه ریزی برای امور تحصیلی ابعادی دارد. در بعد زمان بندی توجه به برنامه ریزی های کوتاه مدت هفتگی در کنار برنامة اصلی بلند مدت کمک شایانی به موفقیت دانشجویان خواهد کرد.

گذشته از لزوم عمل بر طبق برنامه که جزو ضروری ترین موارد به شمار می رود ارزیابی از برنامه ها و نحوة عمل به آنها نیز در کسب موفقیت تأثیر فراوان دارد. وقتی برنامه ریزی انجام شد و طبق آن عمل صورت گرفت پس از یک هفته باید ارزیابی جامعی از آن به عمل اید و در ضمن ارزیابی ، نقاط قوت و ضعف، میزان پای بندی به برنامه ها، علل عدم اجراء آن، مشکلات و ... در نظر گرفته شود. نتیجة چنین ارزیابی جامعی آن است که برای روزهای اینده و در برنامه ریزی برای هفته های بعد نقاط ضعف، اصلاح و نسبت به ویژگی های مثبت برنامه اهتمام ورزیده خواهد شد.

اگر برای کاری زمانی در نظر گرفته نشده زمان مناسبی به آن اختصاص خواهد یافت اگر برنامه چنان فشرده بوده که با توان جسمی سازگار نیست از فشردگی آن کم خواهد شد اگر نیاز جدیدی پیش آمده در برنامه گنجانیده می شود اگر شرائط ما یا برنامه های مدرسه و یا دروس، تغییراتی داشته در برنامه لحاظ خواهد شد و اگر در طی اجرای برنامه ها تجربه یا آگاهی جدیدی به دست آورده ایم آن را در برنامه های بعدی به کار خواهیم بست و ....

خلاصه آنکه ارزیابی دائمی از برنامه ها و حل مشکلات و گزینش بهتر در ایجاد و حفظ نشاط دارای تأثیرات شگرفی می باشد.

4-      مطالعه حالات یا ارتباط با افراد موفق

ارتباط و مراوده با افراد موفق که به طور عادی با تلاش زیاد به درس و بحث پرداخته و کمتر مانعی است که بتواند آنان را به خود مشغول و از کار علمی غافل کند تأثیر به سزائی در روحیه دیگران داشته به آنان نشاط و روحیه کار می بخشد.وقتی میبینیم کسی علی رغم بیماری ، فقر، مشکلات خانوادگی ، در خانة مستأجری با تمام مشکلاتش و در جای خیلی کوچک تمام همّ خویش را صرف تحصیل، تحقیق، مطالعه و احیاناً تدریس و تألیف کرده و ناملایمات هیچ یک توان منصرف کردن او را ندارند خود به خود به این فکر می افتیم که ما که بسیاری از این مشکلات را نداریم و امکاناتمان نیز از او بیشتر است چرا تلاش نکنیم؟

همکاری در کارهای علمی با افرادی که به درجاتی از علم و فضل نائل شده اند ما را از تجربیات آنان بهره مند ساخته، شیوه های صحیح کار را به ما می آموزد.آنگاه که توجه می کنیم اگر روند فعالیت نه چندان مناسب ما ادامه پیدا کند از امتیاز داشتن هم درس و هم بحثی مجد و کوشا محروم خواهیم شد یقیناً همت بیشتری در حفظ او از راه بالا بردن سطح فعالیت خود خواهیم کرد و اینها همه از ثمرات ارتباط، مطالعه، مباحثه و کار مشترک علمی با افرادی است که در حد خود موفقیت هایی به دست آورده و از ثمرات آن بهره مند شده اند که بهره مندی آنان از این امتیازها خود مشوق دیگری برای ما است.

بدیهی است اگر کسی نشاط لازم را در کار علمی نداشته باشد و از طرفی هم با کسانی قرین و محشور شود که آنان نیز میل و رغبتی به درس ندارند و بازی ها و سرگرمی ها و وقت گذرانی ها برایشان جالبتر است مانعی زائد بر موانع قبلی بر سر راه ایجاد و همان مقدار نشاط موجود نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت.

5-      اختصاص وقت ویژه برای امور غیر تحصیلی

هر فرد در فرایند زندگی ، وظایف، مسئولیت ها و درگیری هایی دارد که ناچار باید به همة این موارد بپردازد.نداشتن برنامه ریزی و عدم تقسیم اوقات موجب سر در گمی و خستگی گردیده و انجام کارها در دل یکدیگر گرچه به ظاهر موجب بهره وری بیشتر از اوقات است اما پس از مدتی آثار زیانبار خود را نشان خواهد داد که از دست رفتن نشاط از پیامدهای آن می باشد.برای نجات از چنین وضعیتی و در امان ماندن از خطرات آن شایسته است دانشجویان ایام درسی را صرفاً به امور تحصیلی اختصاص داده و از ایام تعطیلی یا روزهای پایان هفته و یا ایامی که به هیچ وجه امکان درس و بحث نیست برای رسیدگی به کارهای دیگر بهره بگیرند.

برنامه ریزی مناسب و اجرای آن ضمن داشتن تقسیم بندی در مورد اوقات و فرصت ها وانجام هر کار در زمان خود برای همگان تجربه ای ارزشمند و خوشایند می باشد که در اثر آن خستگی و فرسودگی جسمی و روحی به سراغ افراد نیامده و اوقات و ایام، برکت خود را خواهند داشت و نشاط تحصیلی نیز از پیامدهای چنین نظم و زمان بندی مناسبی می باشد.

6-      رابطه افت و خیزها و یأس و غرور

با توجه به ایات کریم قرآن، انسان موجودی است که گاه با یک نعمت و موفقیت عنان نفس سرکش را از دست داده به وادی غرور گام نهاده و زمینة نابودی خویش را فراهم می سازد و گاه با یک شکست و ناکامی آن چنان مایوس می شود که ادامه حیات برایش مشکل شده و آرزوی مرگ می کند.

اما باید توجه داشت که زندگی دنیوی مشحونی از تلخی ها و شیرینی ها، پیروزی ها و شکست ها، سختی ها و آسانی هاست و کامیابی و ناکامی جزو طبیعت زندگی دنیاست و چاره و گریزی از آن نیست.مسیر جریان فعالیت علمی و تحصیلی افراد نیز از این قاعده مستثنی نیست. دانش آموز در مدرسه، دانشجو در دانشگاه، طلبه در حوزه، نویسنده در سمت نویسندگی ، گوینده در جایگاه خطابه و سخن و ... همه و همه به فراخور احوال خویش با موفقیت ها و نامرادی ها مواجه می گردند. نمرة عالی در یک امتحان و تجدیدی در امتحان درس دیگر، مسأله ای دور از انتظار نیست.به هر حال این افت و خیزها طبیعی است. نه مغرور شدن به موفقیت ها شایسته است و نه یأس در مقابل شکست ها. مطلوب آن است که در کامیابی ها نعمت را از خدا دانسته و شکرش را به جا آورده و حقش را ادا کنیم و شکست ها را نیز به عنوان تجربه برای رسیدن به پیروزی های بعدی به کار گیریم.

7-      تبادل نظر در مسائل تغذیه ای

رابطة بین بهداشت تغذیه و فعالیت فکری امری انکار ناپذیر است. کسی که می خواهد قوة دماغی قوی داشته و حافظه اش پویا و بالنده و قدرت فراگیری اش زیاد باشد حتماً باید برنامة غذایی مناسبی داشته و از لحاظ کمیت و کیفیت و نوع غذاها و زمان بندی تغذیه و کارهایی که پیش و بعد از غذا خوردن لازم است انجام دهد و خلاصه در امر بهداشت تغذیه مراقبت های خاصی داشته باشد.مطالعة کافی یا تبادل نظر در مورد مسائل تغذیه ای برای اهل علم و دانشجویان امری اجتناب ناپذیر و ضروری است..

صرف غذا در حال ایستاده، آب خوردن در بین غذا، بازگذاردن دهان در وقت جویدن غذا، خوردن غذاهای سرد و گرم پشت سرهم، خوردن غذا در حال اضطراب و ترس، خوردن غذا بدون اشتها و ... اموری است مغایر با بهداشت تغذیه که آسیب های فکری و جسمی فراوانی به دنبال خواهد داشت.

موفق باشید

  • سرباز گمنام
۰۳
مهر

انسان زمانی چیزی را حقیقتا طلب میکند که شناخت کاملی از آن، در وی ایجاد شده باشد. شهادت طلبی به معنای آن است که در عرصه نیاز جامعه به فداکاری، مصالح شخصی و خانوادگی انسان را مانند غل و زنجیر پای بسته نکند، بلکه انسان شهادت جو، مرز و حصار خودیت و دلبستگی و تعلق خانوادگی را پاره می کند و در راه آرمان های مقدس، عاشقانه و بدون اندک درنگ به پیش می تازد. شهادت درجه ای است که خداوند نصیب افرادی می کند که قابلیت آن را داشته باشند. شرط رسیدن به مقام شهادت ایمان و تقوا است. اگر شخصی در مسیر خداوند حرکت کند و به پله های بلند انسانیت و ایمان رسیده باشد شهادت کمترین چیزی است که در این دنیا نصیبش می شود و مقام قرب اللهی در آخرت چشم انتظار اوست. شهادت به معنای پذیرش مسؤولیتی بزرگ تر در برابر مسؤولیت های کوچک تر است. و «شهید» کسی است که روحی بزرگ دارد؛ روحی با هدفی مقدس، کسی که در راه عقیده کشته شده است، کسی که برای منفعت خودش، کار نکرده است. کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.

آرزوی شهادت به معنای برگزیدن بهترین نوع مرگ است. به عبارت دیگر همه ما از این دنیا خواهیم رفت، اما هنر انسان با ایمان، آن است که با بهترین انتخاب از دنیا برود. البته بهترین و والاترین مقام شهادت، زمانی است که شهید در خون خود می غلطد، اما حالا که ما در جنگ به سر نمی بریم چی؟

شهادت دو رکن دارد: یکى این که در راه خدا و فى ‏سبیل ‏الله و هدف مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید. دیگر این که آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت، از این جهت که فدا کردن آگاهانه تمام هستی خود، در راه خدا است، قداست دارد. اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید، از آن دو منطق شهید به وجود می آید.منطق شهید، منطق سوختن و روشن کردن است. منطق حل شدن و جذب شدن و جذب کردن در جامعه برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندامهای مرده ی ارزشهای انسانی و الهی است. منطق حماسه آفرینی است، منطق دورنگری، بلکه بسیار دورنگری است. داشتن چنین دیدگاهی نسبت به شهادت جوانی و پیری نمی شناسد. چرا که هدف از زندگی و بهره مندی از عمری که سرمایه ی الهی است - بالاخص سنین جوانی - این است که در راه هدفی مقدس و بزرگ صرف شود. و وقتی این امر حاصل شد فرقی بین طلب شهادت در جوانی و پیری نمیکند .

 مقام «شهید» و «شهادت» در فرهنگ اسلامی، منحصر به کسانی که در میدان جهاد کشته می شوند، نیست؛ هر چند آنان از روشن ترین مصادیق برای این دو واژه هستند.بر اساس روایات و آیات، همه کسانی که ایمان و عقیده حقه داشته، در مسیر حقیقت گام بر می دارند و در همین راه از دنیا می روند در زمره شهدا هستند و اجرشان مانند شهدا است.

اگر انسان بخواهد اجر و پاداش شهید را داشته باشد بهترین راه این است که راه و هدف عالی و آسمانی آنها را دنبال کند و در تحقق آرمان های متعالی آنها بکوشد و به صفات عالی و اخلاق انسانی آنها متصف شود و در راه تلاش و کوشش برای تحقق اهداف نورانی آنها قدم بردارد. و همانطور که شهدا در مقطع زمانی خود به وظایفشان عمل کردند و از ناموس و دین خود به نحو احسن دفاع کردند، او نیز باید وظیفه خود را بشناسد و به آن عمل کند. دین عمدتا عبارت است از توحید و ولایت، و شهدا برای تحقق توحید در جامعه، تحت فرماندهی ولایت، به جبهه مبارزه با باطل و شیطان رفته اند و شهید شده اند، بنابراین راه فراهم کردن این زمینه، در جبهه حق بودن و عمل کردن به وظایف دینی و الهی و دفاع از اسلام در جبهه های مختلف و به خصوص جبهه فرهنگی و ولایت پذیری است .

برای یک دانشجوی خوب و دین مدار و متعهد در شرایط فعلی درس خواندن به منظور تقویت بنیه علمی کشور اسلامی و کسب عزت و اقتدار علمی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی برای میهن اسلامی همراه با حفظ تقوا و نورانیت دل یکی از مصادیق مهم در راه شهدا بودن است. خوب درس خواندن و فرد موثری بودن برای کشوری اسلامی، که خون بهای پاک شهیدان است، بهترین خدمت به شهدا و در راه آنها قرار گرفتن است و بهترین مصداق انجام وظیفه است.

شایسته است به خوبی به آرمان شهدای علمی مان فکر کنیم. در ذهن این افراد چه می‌گذشت؟ آنها علم را چگونه می‌آموختند و اصلا علم را برای چه می‌آموختند؟ آیا شهادت، هدف اصلی آنها بوده و به خاطر رسیدن به آن سعی می‌کردند بهتر در جبهه علم تلاش کنند؟ من فکر می‌کنم آنها شهادت را به طور خاص به عنوان هدف‌شان انتخاب نکردند، بلکه هدف آنها خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی بوده و در یک تعبیر لطیف ، هدف آنها لبخند رضایتِ ولی (عج(  بوده است... یعنی هدف، انجام وظیفه است و اینکه این انجام وظیفه مورد رضای خدا و در امتداد آن مورد رضای امام زمان باشد. حالا چه فرقی می‌کند، چه ما در این راه موفق شویم خونمان را تقدیم کنیم و چه به این توفیق دست نیابیم؛ مهم این است که صاحبمان از عملکرد ما راضی باشد. مهم این است که با ایمان حرکت کنیم و با ایمان، به انجام وظیفه مان بپردازیم. شهیدی که آنقدر توفیق پیدا می‌کند که درس خواندنش بشود عامل شهادتش، کسی بوده که وظیفه اش را شناسایی کرده و تمام عزمش را جزم کرده تا با درس خواندنش به اسلام خدمت کندو شهادت، پاداش اوست به خاطر خلوص در این انجام وظیفه 

  • سرباز گمنام
۰۹
مرداد

خیلی از ما وقتی با یک  انسان موفق روبرو میشیم این سوال برامون پیش میاد که رمز موفقیتشون چیه؟! چند وقت پیش یه گزارش کوتاهی خوندم  که پروفسور سمیعی یکی ازبزرگترین جراحان مغز و اعصاب جهان  در این مورد توضیحی داده بودن که بد نیست اینجا آورده شود.ایشان در پاسخ به این سوال که رمز موفقیتشان چیست و چه کردند که به این جایگاه علمی رسیدند، میگویند: "کار خاصی نکردم... هفت سالم بود که مثل همه به دبستان رفتم... پس از آن به راهنمایی... در پانزده سالگی مثل همه به دبیرستان رفتم... پس از اتمام دبیرستان مانند بسیاری از جوانان برای دانشگاه اقدام کردم... وارد دانشگاه شدم... تخصص گرفتم و تصمیم گرفتم با توجه به علاقه ام، تمام فکر و ذهنم را به شغل و تخصصم اختصاص بدهم... همین!!! » 

رموز موفقیت دکتر در لابلای همین سخنانه...   به نظر من، اعتقاد پروفسور سمیعی به این لغات است که باعث موفقیت او (و حتی امثال او) شده است.

* مثل همه...: او این اصطلاح را چند بار تکرار می کند... چرا؟... چون او تصور می کند که کار خاصی نکرده... معجزه نکرده... او بر این باور است که مانند همه هم دوره های خود عمل کرده... دوران مدرسه و تحصیل رو گذرانده... نمره خوب و بد آورده.... منظور سمیعی چیزی جز این نیست که موفقیت او به سبب متفاوت بودن او، هوش زیاد، شانس، موقعیت مالی بالا نبوده... مانند بسیاری از جوانان...: این جمله استاد مختص اکثر جوانان ماست... تعداد دانشجویان و فارغ التحصیلان، در جامعه ما هر روز در حال افزایش است... به نظر شما از این تعداد زیاد، چند درصد و شاید بهتر باشد بگویم چند نفر در راه پروفسور سمیعی قدم بر می دارند...

*تصمیم گرفتم...: تصمیم یعنی اراده یعنی خواستن... اکثر ما در تصمیم گیری (مهم ترین عامل موفقیت)، ضعیف هستیم... روزانه بارها تصمیم می گیریم... اراده می کنیم... اما کاری صورت نمی دهیم... توجه کرده اید که خیلی اوقات ما در توجیه عدم موفقیت خود می گوییم: «همه چیز جور نشد... فکر کنم یک چیزی کم داشتم»...آن یک چیز، اراده شما بود... شکستهای خود را مرور کنید تا به این حرف برسید...

*با توجه به علاقه ام...: شاید با خودتون بگویید که این جمله استاد هم تکراری از آب درآمد و گوش ما از این حرف ها پره.. درجای دیگر در این رابطه می گویند:"طولانی ترین عمل بنده چیزی بیش از ۲۴ساعت طول کشید یعنی ۵صبح پنجشنبه شروع شد و نزدیکی‌های ۸ صبح جمعه به پایان رسید. حالا شما حساب کنید این عمل جراحی منحصر به فرد چگونه ممکن است تا این حد طولانی شود. بیمار هم فردی بود که همه از ادامه زندگی‌اش قطع امید کرده بودند و می‌گفتند بیماری‌اش قابل علاج نیست، اما در ‌‌نهایت عمل با موفقیت به پایان رسید. این چیزی نیست جز پشتکار. پشتکار وقتی پیش می‌آید که عشق و علاقه به چیزی وجود داشته باشد. اگر شما به چیزی علاقه نشان دهید شاید ۲‌شبانه‌روز هم نخوابید تا به نتیجه دلخواه برسید. پس عشق و علاقه است که پشتکار را به‌وجود می‌آورد. آن موقع اگر استعداد هم همراه پشتکار باشد بعد می‌تواند گل کند."

*تمام فکر و ذهنم...: یعنی تمرکز روی هدفی مشخص در زندگی ... گاهی اوقات می‌بیینم که افراد از یک شاخه به شاخه دیگر می‌روند؛ یعنی تفکراتشان خیلی سریع از یک قسمت به قسمت دیگر منتقل می‌شود. اینگونه افراد همیشه در راه هستند و هیچ‌گاه به مقصد نمی‌رسند..  

*همین...:  گفتن «همین»، یعنی اینکه، اینا که کاری نبود...یعنی راه رسیدن به موفقیت آنقدرها هم دشوار نیست...

بین این پاسخ پروفسورو افراد موفق دیگر نکات مشترک زیادی وجود دارد که رمز موفقیت ما هم (در هر کاری) در آنها نهفته شده... این نکات مشترک را میتوان به شاهراهی تشبیه کرد...  شاهراهی که برای رسیدن به آن باید:-  اراده داشته باشی، -  صبور باشی، -  پر تلاش باشی، -  با هدف باشی،همچنین باید قبول کنیم که هوش زیاد، شانس و پول همیشه راهگشا نخواهد بود... خیلی ها در این دنیا هستند که بدون داشتن این موارد هم به موفقیت رسیده اند...  

موفق باشید 

یازهرا(س)

  • سرباز گمنام