باید حرکت کنی، همه چی به حرکت تو وابسته است
اگه رشد و موفقیت و پیشرفتی رو می خوای باید قدم برداری، با توقف و تعلل هیچ اتفاق مثبتی توی زندگیت نمی افته. همه ی اونایی که به موفقیت های بزرگ رسیدن و پیشرفت های عظیمی رو تجربه کردن حرکت کردن و همه ی اونایی که متوقف موندن بهره ای جز تباهی و عقب موندگی نداشتن.
آب تا وقتی حرکت می کنه زلاله و وقتی متوقف میشه بدبو و متعفن میشه.
انسان هایی که کم تحرکن زمینه ی افسردگی شون زیاده و اونایی که حرکت و فعالیت بیشتری دارن، نشاط جسمی و روحی شون بیشتره.
اونایی که الان اسم شون توی تاریخ به عنوان یک شخصیت مثبت و ماندگار مطرحه کسانی هستن که یه روزی حرکت های خوب و مثبت و مؤثری انجام دادن وگرنه هیچ کسی با خوابیدن و تلویزیون نگاه کردن اسمش توی تاریخ نمیره.
در عین حال باید یادمون باشه که هر حرکتی، رشد و موفقیت و رستگاری به دنبال نداره. باید حرکت، آگاهانه و در جهت هدف مثبت باشه وگرنه خیلی ها هستن که بی هدف حرکت می کنن یا حرکت شون بدون آگاهیه و دور خودشون می چرخن.
داستان کربلا از یه حرکت شروع شد. حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به کربلا با هدف مثبت احیاء دین خدا و روشن شدن اینکه چی درسته و چی غلط.
اون حرکت اونقدر فوق العاده بود و اون هدف اونقدر ارزشمند بود که در طول تاریخ خیلی ها آگاهی و رشد و رستگاری شون رو با الهام از اون حرکت تدارک دیده اند.
* واسه ی خودتون هدف خوبی رو طراحی کنین و حرکت کنین.
* متوقف نباشین.
* مدام با خودتون بگین که توقف یعنی تباهی و حرکت یعنی تعالی.
* حرکت کنین واسه ی اینکه چیزی یاد بگیرین و چیزی یاد بدین و چیزهای ارزشمندی رو بدست بیارین.
* حرکت کنین واسه ی اینکه به رشد خودتون و دیگران کمک کنین.
این رو هم بدونین که همیشه عده ای هستن که شما رو از حرکت کردن دلسرد می کنن و توی دلتون ترس و ناامیدی میندازن حتی بعضی ها هستن که سعی در متوقف کردن و ضربه زدن به شما دارن.
حتما اون جمله ی معروف رو شنیدین که کسی با قطاری که متوقفه،کاری نداره و همه ی اونایی که سنگ می زنن به قطار در حال حرکت حمله می کنن.
در جهت یک هدف خوب و مثبت، پیوسته و مستمر حرکت کنین و حرف و رفتار منفی دیگران شما رو از حرکت منصرف نکنه. این یعنی رشد و موفقیت.
سیدمجتبی حوراییwww.hooraei.com
اللهم صل علی الحسین المظلوم الشهید، قتیل العبرات و اسیرالکربات.
ایام حزن اندوه عزاداری سرور سالار شهیدان رو تسلیت میگم. ان شاالله ایام بیدارشدن ما هم باشد.
وقتی که اسم مبارک حضرت عباس (علیه السلام) به گوشمون میخوره و مخصوصا تو این ایام، علاوه بر اون دردی که کل وجودمون رو میگیره، شاید ایشان را بیشتر از منظر یک مرد دلاور و قوی تصور می کنیم و به علم و دانش حضرت کمتر توجه کردیم. شاید برای شهدای دیگر کربلا هم همینطور. اما در خصوص مقام علمی حضرت عباس(علیه السّلام):
(( حضرت عباس(علیه السّلام) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان، امام حسن و امام حسین(علیه السّلام) کسب فیض کرده است. لذا از علی بن ابیطالب(ع) در مورد حضرت عباس (علیه السّلام) نقل شده است که فرموده اند: "ان ولدى العباس زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت(ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند."
و همچنین روایتی بدین مضمون از امامان معصوم (ع) نقل شده است که فرموده اند: "همانا عباس بن علی علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است."
علامه شیخ عبدالله ممقانی در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: "آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود."
همچنین اگر به زندگی و حالات حضرت ابوالفضل(ع) از منظر عرفان نگریسته شود، مشخص می شود که آن حضرت نماد راستین عرفان است. و مقامات سلوک را به بهترین شیوه طی نموده است. مخصوصا وقتی در حالات آن حضرت در روز عاشورا دقت می شود، برخی از مقامات عرفانی آن حضرت نمود پیدا می کند.))
*************************************************************
تو این روزها و شبها برای هدایت هممون خیلی دعا کنید. یا زهرا
به مادر قول داده بود بر می گردد …
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت ...
چی بگم؟
فقط گوش بدین!
دلم میخواد شما هم باز بشنوین تو این وبلاگ خاص اینو.
هر کسی حساب خودش میاد دستش...
یا خدا
خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت.
لحظهای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جا ماندگی خودم حالم گرفت.
سردار که باید میرفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این ، زیبنده سردار بود.
این مائیم که در این هندسه حضور ، حصاری به قد عاداتمان به دور خویش کشیدهایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت.
سردارِ سربدار حسین همدانی ، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد سالهاست که میرفت و ما گمان کردیم در کنارمان است. او بازمانده قافلهای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود.
گمانم اکنون سردار سلیمانی غصهدار است ، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شدهاند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را میشنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟
ابراهیم حاتمیکیا / جمعه 17 مهر 1394
*************************************************************
سلام. تسلیت و مبارک. خوشابحالشون. نه که شاد باشیم. ولی اگر تو این روزهای به اصطلاح جهاد علمی سست شدیم، یک کم فقط به جایگاه الان سردار فکر کنیم!!! درسته که این حرف برای کسی مثل من بیشتر خنده دار میاد. ولی به قول دکتر، آرزو که بر جوانان عیب نیست! هست؟
موزه علم:
گونهای موزه است که پدیدهها و مفاهیم و اشیا مربوط به علم و فنآوری را در دسترس بازدیدکنندگان میگذارد. موزه علم را گاه مرکز علم یا کاوشکده نیز مینامند.
در گذشته موزههای علم بیشتر به نمایش ایستای اشیا و نمونههای تاریخ طبیعی و زمینشناسی و اشیای تاریخی مربوط به علم و صنعت میپرداختند اما در دهههای اخیر نمایشگاههای تعاملی علمی در کاوشکدهها سعی در تشویق بازدیدکنندگان به تعامل و آزمایش با نمایههای موزه دارند.
موزههای مشهور علم:
موزه ملی آلمان
شهر علم و فنآوری (لاویلت) در پاریس
موزه اکتشاف پاریس
مرکز علم انتاریو در تورنتو
موزه علم بوستون
موزه علم لندن
اکسپلوراتوریم در سانفرانسیسکو
موزههای علم واقعی چه ویژگیهایی دارد؟
موزههای علم عموما شامل بخشهای مشترکی است که هر یک از این بخشها ویژگیهای منحصربه فردی داشته و میتواند پاسخگوی نیازهای متفاوت علاقهمندان از رشتهها و گروههای سنی مختلف باشد. در بخش نمایشگاه دائمی، علوم مختلف و پیشرفتهای مربوط به آن به نمایش گذاشته میشود و شامل قسمتهای مختلفی از جمله: تبدیل انرژی، فیزیک، زیستشناسی، شیمی و علم مواد، فضانوردی، نجوم، کشاورزی، صنایع مختلف، موجودات ماقبل تاریخ و... است که در آن تاریخچه سیر تکاملی علوم مشاهده میشود.
این نمایشگاه شامل وسایل نمایشی گوناگونی است و در بسیاری از موارد بازدیدکننده در فرآیند یادگیری دخالت موثر دارد، مشاهده میکند، میاندیشد، عمل میکند و نتیجه عمل خود را میبیند.
از دیگر موارد رایج در این نمایشگاه، فضاسازی است به این صورت که به طور مثال داخل یک معدن یا سفینه فضایی، زیردریایی، کشتی و... فضاها به صورت مجازی یا واقعی در ابعاد کوچکتر ساخته میشود. در بخش نمایشگاه موقت، نمایشگاههایی به صورت موقت و با در نظرگرفتن موضوعات روز علمی در موزه علم برپا میشود و پس از گذشت مدت زمان مشخص به مدارس، دانشگاهها، محیطهای آموزشی و موزههای علوم دیگر انتقال داده میشود.
با این عمل ارتباط بین مراکز علمی ـ آموزشی تقویت میشود. نمایشگاههای موقت این امکان را میدهد که بازدیدکنندگان با مسائل علمی روز آشنا شده و با تبادل اطلاعات، پاسخ سوالات و ابهامات خود را در زمینههای مختلف علوم پیدا کنند.
در بعضی از موزههای علم برای ارائه موارد آموزشی ماندگار، کارگاههای مطالعاتی و نمونهسازی متنوعی ترتیب داده شده که به یادگیری مستقیم افراد کمک میکند، همچنین در موزههای علم میتوان فضاهای کوچکتری را به افراد و مراکز علمی ـ پژوهشی اختصاص داد. در این صورت آنها فرصت ارائه نتیجه تحقیقات، مطالعات،کارهای انجام شده و نمایش نمونههای ساخته شده خود را دارند.
حضور این مکانها کمک زیادی به پرورش ذهنهای خلاق و پرسشگر میکند. مرکز اطلاعات موزه علم شامل کتابخانه، اینترنت و دیگر اطلاعات دیداری و شنیداری است که میتواند در اختیار مراجعین موزه قرار گیرد تا ضمن افزایش اطلاعات علمی بتوانند مطالب تکمیلی درخصوص مفاهیم ارائه شده در موزه علم را نیز در آن بیابند.
ضرورت وجود موزههای علم از زبان کارشناسان:
پاتریشیا ریچ، مدیر مرکز علوم شهر موناش استرالیا: همواره در طول تاریخ نیاز به اطلاعات علمی میان افراد جامعه وجود داشته، چراکه این مساله کمک قابل ملاحظهای به درک جهان و پدیدههای طبیعی آن میکند و میتواند نقش موثری در جذب افراد به سمت دانش و فناوری داشته باشد.
دانشمندان، مهندسان و فناوران آینده نقش مهمی در تحول اجتماعی و محیطی زمانه خودشان خواهند داشت که موزهها و مراکز علوم در سراسر جهان در تربیت و تشویق این افراد موثرند. موزههای علمی به مردم و بخصوص به کودکان و نوجوانان این امکان را میدهند که با شیوههای مختلف با دانشمندان، محققان و تحقیقات علمی آنها بیشتر و بهتر آشنا شوند. ترغیب به درک روشهای تفکر علمی و مراحل تحقیقات در این زمینه، تهییج پیر و جوان به سوی علم، نمایش تاثیرگذاری تفکر علمی در جهت درک دنیای پیچیدهای که در آن زندگی میکنیم، اهم فعالیت موزهها و مراکز علوم است. از این رو فرصتی پیش میآید تا نسل آینده بتواند در محیطی پایدار و توسعه یافته زندگی کند و تصمیماتی بگیرد که آینده خوبی را برایش رقم زند.
بر انگیختن روحیه کنجکاوی و هدایت آن به سوی درک بهتر محیط پیرامون از جمله فعالیتهای موزهها و مراکز علوم است. واضح است که روشهای یادگیری در داخل و خارج از کلاس درس در حال پیشرفت است و موزهها و مراکز علوم نقش مهمی در گشودن دیدگان افراد نسبت به محیط پیرامون دارند.
فرانک اپنهایمر، دانشگاه کلرادو: موزه علوم باید پاسخگوی کنجکاوی نهفته افراد باشد. برای عموم ارزشمند و مفرح باشد و به عنوان منبعی در مدارس و برنامههای آموزشی بزرگسالان عمل نماید. نمایشگاههای علم باید علاوه بر جنبه آموزشی، جنبه زیباییشناسانه داشته باشند.
نمایشها و نمایشگاهها باید علاوه بر نمود زیباییشناسانه جنبه آموزش و تربیتی داشته باشند. از همه مهمتر دامنه ادراکات را از حوزهای به حوزه دیگر دنبال کنند.
موضوعات بسیاری در علم و صنعت وجود دارد که بهخودی خود زیبا هستند و بدون آن که نیاز باشد به شکل آموزشی نمایش داده شوند. حاوی نکات آموزنده بسیاری هستند. همه موارد باید طوری از صمیم قلب اجرا شود که این درک به وجود آید که علم و فناوری دارای ریشهای عمیق و اساسی در ارزشها و آمال بشری است.
ادوین اشلوسبرگ، طراح موزههای علم: من میخواهم نمایشگاههایی بر پا کنم که همه حواس را درگیر خواهد کرد.
به همین دلیل به کسانی نگاه میکنم که بهترین فهم را از عصبشناسی و یادگیری دارند. مثلا من برای طراحی موزه کودکان بروکلین در نیویورک، با روانشناس کودک، ژان پیاژه صحبت کردم. بعد نظر گافمن جامعهشناس را خواندم که معتقد است افراد مثل بازیگرها عمل میکنند و نقشهایی را میگیرند که روی پاسخدهی آنها به محیط و اطرافیانشان تاثیر میگذارد.
با دانشمندان علوم رایانهای و هوش مصنوعی هم مشورت کردهام. اغلب دانشمندان معتقدند یادگیری از طریق عملی خیلی بهتر صورت میگیرد تا از راه نگاهکردن یا شنیدن. با نوآوری در ساخت موزههای تعاملی به بازدیدکنندگان کمسن موزه علوم این فرصت داده میشود تا تجربههای دست اول علمی داشته باشند، از راهاندازی شاتلهای فضایی گرفته تا تماشای جهان از دریچه چشم حیوانات!
****************************************************************************************
تو ایران داریم از این موزه ها. یکیشو من دیدم تو شیراز. هیچ کس نمیره ببینش. خیلی خوبن. ما باید حداقل تو وبلاگ بشناسیم این مکان هارو. باید پیشرفت کنیم. کشور امام زمان همینطوری به دست نمیاد. راه دوری نیست.
سال تحصیلی جدید آغاز می شود و صدها هزار نفر از دبیرستان وارد دانشگاه میشوند و هزاران نفر نیز از مقاطع پایین تر به مقاطع بالاتر ارتقا یافته اند. تازه واردها هنوز خیلی به آداب دانشگاه آگاهی ندارند و در کلاس بعضا حرکاتی از خود نشان می دهند که باعث خنده دیگران شده و از این طریق آنها به تدریج یاد می گیرند که چطور رفتار کنند. برخی از رفتارهای مناسب را نیز ممکن است هرگز یاد نگیرند و فارغ التحصیل شوند.
اکثریت قاطع دانشجویان در انتخاب گزینه اول خود موفق نشده و در رشته یا محلی قبول شده اند که به زعم خود پایین تر از آن چیزی است که خود را مستحق می دانند. مرتب این سخنان در مغز دانشجویان جولان می کند و یا بین آنها رد و بدل می شود: من استحقاق بیشتری داشتم! یه کمی هول کردم! بد شناسی آوردم! همیشه زندگی من گنده! همه اش تقصیر این …! و از این قبیل حرفها و لعن و نفرین ها. این وضعیت وقتی وخیم می شود که دانشجو لاپوشانی کرده و رشته یا دانشگاه دیگری را عنوان می کند و یا پدر و مادرش به غلط جور دیگری به دیگران وانمود می کنند.
این دغدغه ها و پریشانی ها در ابتدای کار قدری عادی است ولی اگر ادامه پیدا کند و یا مزمن شود خطرناک خواهد بود. تا چند وقت باید درگیر این اوهام بود. تا کی باید افسوس گذشته را خورد. چه مدت باید غمناک بود و غم خورد که چرا فلان جا قبول نشده ام و اگر آنجا قبول می شدم چی می شد. چقدر باید این خزعبلات را به هم ببافیم و خودمان را سرگرم آن ها کنیم.
قدیم ها داستانی را برای ما تعریف می کردند که پدر سخت گیری بود که هر روز پسرش را نهیب می داد و تهدید می کرد که اگر کوزه را بشکنی چنین و چنان می کنم و از خانه بیرونت می اندازم و کله ات را شقه می کنم و هر روز از این خط و نشان ها برای پسر می کشید. تا این که روزی از اتفاق کوزه شکست. تمام وجود پسر را ترس گرفت که پدر چنین و چنان خواهد کرد. پسر وقتی با ترس و لرز نزد پدر آمد و خبر شکستن کوزه را به وی داد، پدر تنبیهی نکرد و مجازاتی روا نداشت. گفتند این همه تهدید و توبیخ کردی و حالا که کوزه شکسته کاری انجام نمی دهی. گفت همه این تهدید و توبیخ ها برای این بود که کوزه نشکند؛ حالا که کوزه شکسته مجازات کردن چه سود.
دغدغه قبولی در رشته و دانشگاه مورد نظر باید قبل از آزمون کنکور باشد نه بعد از آن. بعد از کنکور کار از کار گذشته و آب ریخته را دیگر نمی شود جمع کرد. دغدغه ها قبل از شرکت در کنکور با دغدغه ها بعد از آن نباید یکسان باشد. قبل از کنکور باید دنبال حداکثر بود و تلاش کرد که در بهترین رشته و دانشگاه قبول شد و بعد از آن باید از فرصت به دست آمده استفاده کرد و در تحصیل موفق گشت. کسانی که غم گذشته را دارند و اسیر آن اند، نمی توانند غم آینده را داشته باشند و در تحصیل و زندگی خود موفق گردند.
بخشی از این نگرانی ها ناشی از دیگران است. ژست ها و خالی بندهای ما قبل از کنکور توقعات دیگران از ما را افزایش داده است و یا پدر و مادرمان به دیگران در مورد ما حرف های زیادی زده اند و توقع افراد را زیاد کرده اند. مادری که قبل از شرکت در کنکور فرزندش را دکتر یا مهندس یا وکیل صدا می زند، آرزوها و آمالش را مطرح می کند اما ما که قدری دنیا دیده تر هستیم می دانیم که ظرفیت این رشته ها محدود است و متقاضی زیاد و امکان موفقیت همه غیر ممکن و ده ها عامل دیگر که می تواند فرد را در نیل به هدفش ناکام گذارد. پس نباید این تعبیرها را بیان کرد یا این تلقی ها را ایجاد نمود ولی اگر هم ایجاد شد، نباید اسیر آن گشت. افراد فهیم خود می دانند که ظرفیت ها محدود و شرکت کنندگان زیاد و کوچکترین اشتباه یا استرس می تواند در نتیجه مؤثر باشد؛ آنها عجولانه در مورد توانایی و شخصیت شما قضاوت نخواهند کرد و افراد غیر فهیم را هم که نمی شود به راحتی تفهیم کرد.
بخش دیگری از نگرانی ها در مورد پایین بودن سطح دانش دانشگاهی است که فرد در آن قبول شده است. تقریبا همه پیش زمینه ای در مورد دانشگاه و دانشکده محل تحصیل خود دارند که معلوم نیست چقدر با واقعیت همراه است ولی این پیش زمینه ممکن است آنقدر قوی و تأثیر گذار باشد که هرگز مطابق با واقع اصلاح نشود. نمی توان انکار کرد که دانشگاه ها دارای مراتب گوناگونی هستند و همه سعی دارند که به بهترین دانشگاه ها راه یابند. ولی باید پذیرفت که این دانشگاه ها ظرفیت محدودی دارند و نمی توانند همه را در خود جای دهند. دیگران که نتوانسته اند به این دانشگاه ها راه یابند، نمی توانند متوقف شوند. می گویند که دانشگاه هاروارد رتبه برتر دانشگاهی دنیا را دارد؛ آیا این بدین معنا است که میلون ها دانشجوی دیگر در سراسر جهان هیچ توفیقی نداشته اند؟ همه دانشگاه های دیگر در انجام وظایف خود ناکام مانده اند؟
یکی از دلایلی که دانشگاهی معروف می شود، موفقیت آن در جذب دانشجویان مستعد، توانا و با انگیزه است. این دانشجویان موتور آن دانشگاه محسوب می شوند و دانشگاه را به پیش می رانند. آنها هستند که با انگیزه شبانه روز مطالعه می کنند، تحقیق می کنند، مقاله می نویسند، و اوقات خود را صرف تحصیل علم و دانش می کنند و از لذایذ دنیوی خود را محروم می سازنند. آیا شما که در یک دانشگاه پایین تری از جهت رتبه دانشگاهی قبول شده اید، به اندازه دانشجویان دانشگاه بالاتر درس می خوانید، پژوهش می کنید، وقت برای تحصیل می گذارید، از لذایذ دنیوی خود را محروم می کنید و سپس حسرت آنها را می کشید. چطور ممکنه که شما یک سوم یا یک پنچم آنها درس بخوانید و انتظار موفقیتی برابر آنها داشته باشید. اصلا فرض کنید در دانشگاه مورد نظرتان قبول شده اید، آیا با این مقدار درس خواندن آنجا می توانستید دوام بیاورید یا تا حالا اخراج شده بودید. خدا را شکر که حداقل دانشجو هستید و فردا به هر ترتیب فارغ التحصیل می شوید و مدرکی دستتان را گرفته است.
برخی از دانشجویان تا دمادم صبح به گپ زدن و علیه این و آن صحبت کردن اوقات خودشان را ضایع می کنند و صبح با چشم های باد کرده و چهره های خسته با کلی تأخیر به کلاس می روند و هر چه فحش دارند نصیب استادها –عیاذ بالله- و دانشکده و دانشگاه می کنند که این دیگر چه جهنم دره ای آنها قبول شده اند، و استادهایی بی سواد تر از اینها در دنیا نیست! و از این قبیل حرفهایی صد من یه غاز که خودشون را با آنها سرگرم می کنند و این نفس های سرد و ناامید کننده را مانند یک بیماری مسری به کلاس و سپس به کل تنه دانشکده و دانشگاه منتقل می کنند. این انصاف است؟ یه دانشجو توی دانشگاه شریف یا دانشگاه تهران شب و روز جان می کند تا در کارش موفق بشود و این آقا یا خانم تا اخر ترم کتابش را باز نمی کند که ببیند که بلاخره این استاد که هزار بار تا حالا گفته که بیسواده در آن کتاب چی نشوته. همه اش غرغر می کنه تا کارهای خودشون را توجیه کنند.
دانشگاه مانند یک وسیله نقلیه است که ممکن است یکی از دیگری کندتر باشد یا توی راه مشکل مکانیکی پیدا کند و یا شما را در راه اذیت کند. نه بدون رانندگی می توان به مقصد رسید و نه از وسیله نقلیه باید انتظار داشت که مقصد را تعیین کند. اگر مقصدتان را به درستی انتخاب کرده باشید و به سوی مقصدتان برانید، دانشگاه دیر یا زود شما را به مقصدتان می رساند. اما اگر انتظار داشته باشید که وسیله نقلیه مقصد شما را تعیین کند و بدون کوشش و تلاش شما را به آنجا برساند، سخت در اشتباهید. دانشگاه حداکثر می تواند به شما مدرک دهد آن هم در صورتی که در حد متعارف تلاش و کوشش کنید که درس ها پاس شود. دانشگاه نمی تواند شما را فردی باسواد، پژوهشگر و مفید به حال جامعه تحویل دهد. این شما هستید که باید برای رسیدن به مقصد خود از این وسیله نقلیه کمک بگیرید. لعن و نفرین به این وسیله نقلیه کمکی نخواهد کرد چنانکه افسوس به کسانی که با سرعت زیاد از بغل شما رد می شوند نیز فایده ای ندارد. باید پذیرفت که وسایل نقلیه با هم متفاوت اند و باید قبول کرد که برای همه امکان سوار شدن به آخرین مدل وجود ندارد. واقعیت را قبول کنید و از سفر خود لذت ببرید.
اگر شما مقصد را به درستی انتخاب کنید و در رسیدن به آن کوتاهی نکنید و از کوشش و تلاش دست نکشید، دانشگاه می تواند شما را به هدفتان برساند هر چند آن دانشگاه در جایگاه اول قرار نداشته باشد. موفقیت در تلاش و کوشش است. باید از گذشته رها شد تا آینده را دریافت. در هیچ دانشگاهی – حتی هاروارد – جایی برای افراد تنبل، کاهل و بی انگیزه نیست. باور کنید هیچ قرصی یا کپسولی وجود ندارد که جنابعالی/سرکار میل فرمایید و فردا دانشمند شوید. پس بجای فکر در مورد این که کجا قبول شده اید و افسوس بخورید و زانوی غم بغل کنید، و بجای این که پشت سر اساتید خود صفحه بگذارید و بد بگویید و خودتان را از اندیشه و سواد آنها محروم کنید، این را آویزه گوش اتان قراردهید که این حرفها فردا که وارد زندگی شدید خریدار ندارد. به اندازه یک دانشجوی هاروارد یا شریف زحمت بکشید و بعد غر بزنید.
بلاخره این سخن را با حکایتی دیگر از گلستان سعدی پایان می برم: یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز، شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته، پدر را گفتم: «از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد، چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.» گفت: «جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.»
اینجا مینویسم که اگر لیاقت داشتیم و شهید رضایی نژاد بهمون سر زد تبریک گفته باشیم جشن تکلیف آرمیتا جونشو.
شهید خودت رفتی و نور شدی ولی تشعشع نور جاودانه شدنت همه جا پخشه.
نشد تو صورت عکس دخترت نگاه کنم و اشکم سرازیر نشه. نه که خیلی آدم با معرفتیما! وقتی میبینمش قلبم آتیش میگیره. اون زمانیه که یاد بی معرفتیام میافتم. یاد همه کم کاریام. یاد همه تنبلیام. شاید اون نوری که از شما به صورت فرزندت رسیده میخواد چشمامو بسوزونه. برای همینه که چندین ماهه که عکس آرمیتا روی دسکتاپ لپ تاپه و نمیدونم چرا همیشه اونجاس؟! صدها فایل اومده روی دسکتاپ و جابه جا شده ولی این عکس همیشه هست.!!! وقتی شنیدم حضرت آقا برای جشن تکلیف آرمیتا هدیه فرستادن نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت! خوشحال از خنده های آرمیتا و یا ناراحت از بدی های خودم. این که آقا قرآن رو برای آرمیتا فرستاد خیلی نکته ها داخلش بود!
همیشه گفتم شهدا شرمنده ام ولی شرمندگیم برای خانواده شهید رضایی نژاد قلبمو میسوزونه.
جشن تکلیفت مبارک آرمیتا
دعا کن تکلیف ما هم مشخص باشه